Lewis D. Chaney یک سخنران شرکتی، مربی، سرگرم کننده، و بنیانگذار «به نقطه لعنتی: چگونه کمتر بگوییم و بیشتر شنیده شویم» است. او فارغالتحصیل TEDx، سخنران حرفهای، مربی مهارتهای ارتباطی، روانشناس و شعبدهباز است. او بیش از 30 سال تجربه در اخبار تلویزیون، اخبار سرگرمی، تبلیغات تجاری و فیلم مستقل، دهها هزار داستان را روایت کرده و با همه از افراد مشهور گرفته تا بیخانمانها کار میکند.
گوش دادن و اشتراک در:
iTunes / Stitcher / Podbean / ابری / Spotify
اطلاعات تماس
تاثیرگذارترین فرد
تاثیر بر احساسات
- من با احساساتم سر و کار دارم و نوشتن در این کتاب کوچک به من کمک می کند. وقتی روز بدی دارم، یکی از روزهایی که احساس می کنم هیچ چیز درست پیش نمی رود. به جای اینکه به کتابی مراجعه کنم، می نشینم و می نویسم. و من فقط این صفحات را پر می کنم. من می توانم خیلی بزرگ بنویسم، می توانم عصبانی بنویسم. این بهتر از تایپ کردن است چون می توانم کاری را که می خواهم انجام دهم. وقتی ناراحت هستم واقعاً می توانم احساساتم را از بین ببرم. بنابراین
- من همه چیز را بیرون میآورم و آن را از سیستم من خارج میکند. این یک پاکسازی است. سپس صفحات را پاره می کنم و می سوزانم زیرا برای هیچ کس دیگری نیست. من دارم از شرش خلاص میشم بنابراین
افکاری در مورد تنفس
- من واقعاً تکنیکهای تنفسی زیادی انجام نمیدهم، اما کاری را به شما میگویم که برای آرامش انجام میدهم. من دراز می کشم، زیرا گاهی اوقات به عنوان یک خلاق، فقط فکر کردن، فقط نشستن و تنها ماندن با افکارت مهم است. و کاری که می کنم این است که دراز می کشم و حوله ای برمی دارم و مانند چشم بند روی چشمانم می گذارم. تمام نور را خاموش می کنم تا بتوانم در افکارم تنها باشم، یا از موسیقی برای همراهی با آن استفاده خواهم کرد. بنابراین میتوانم خودم را راحت کنم، بنابراین بیشتر از اینکه روی آنچه در اینجا میگذرد تمرکز کنم، فکر میکنم. نه خیلی از تنفس، بلکه فقط برای آرام شدن و تمرکز. بنابراین
منابع پیشنهادی
داستان قلدری
- یکی از داستان هایی که به مردم می گویم این بود که این بچه که چند سال از من جلوتر بود، پسر بزرگی بود، مرا بلند کرد و از چوب لباسی های من در راهرو به دیوار آویزان کرد. نتونستم بیرون بیام، گیر کردم بنابراین تا به امروز می توانم صدای خنده های بچه ها را بشنوم. و این بسیار بسیار دردناک است. در آن شرایط، کار زیادی نمیتوانید انجام دهید، اما سپس به جلو حرکت میکنید. بنابراین
- اولین رئیسی که در اخبار تلویزیون داشتم. او فقط مرد خوبی نبود همونی که تو رو مینشست و بالای میز میایستاد و روی تو خم میشد و باهات حرف میزد و واقعاً سختگیر بود و اون موقع نمیدونستم با اون چیکار کنم. اما با توجهی که اکنون دارم، یکی از دو کار را انجام می دهم.
- یا بلند می شدم و می گفتم وقتی تو بشینی من می نشینم. یا می رفتم وقتی تصمیم گرفتی آروم بشی، من میام باهات حرف میزنم. چون این چیزی است که من دیگر نمی توانم از آن تبعیت کنم. و فکر می کنم اگر آگاهی بیشتری در مورد خودم داشتم. اگر کمی بیشتر به خودم اعتماد داشتم چون خنده دار است که چیزها می چسبند، می دانید، مردم فکر نمی کنند که اینطور باشد. وقتی حتی در بزرگسالی با یک قلدر ملاقات می کنید، باز هم به نوعی خجالت زده می شوید. بنابراین
اپیزودهای مرتبط
پیشنهاد ویژه
آیا دچار اضطراب و استرس هستید؟ آرامش در چنگ شماست من بروس لنگفورد هستم، یک مربی تمرین کننده و هیپنوتیزور که به افرادی مانند شما کمک می کنم تا قلدرهای درونی خود را کنار بگذارند و با اطمینان به جلو حرکت کنند. یک جلسه کوچینگ رایگان رزرو کنید تا شما را در مسیر زندگی رضایتبخشتری قرار دهد، احساس زمین و تمرکز داشته باشید. برای من ایمیلی به آدرس bruce@mindfulnessmode.com بفرستید که عبارت «جلسه مربیگری» را در قسمت موضوع قرار دهید. ما یک تماس بزرگنمایی راهاندازی میکنیم و در مورد اینکه چگونه میتوانید به سمت زندگی بهتر حرکت کنید صحبت خواهیم کرد. |