یک بارمن سابق، بدترین فاجعه عروسی را که در طول مدت اقامت خود در یک هتل شاهد بودند، به اشتراک گذاشت.
نزدیک به یک دهه پس از انجام این مراسم، آنها گفتند که هنوز وقتی آن را به یاد می آورند احساس بیماری جسمی می کنند.
Redditor 710ZombieUnicorn داستان عروسی را در پستی به اشتراک گذاشت.
در حالی که متصدی بار به سرو نوشیدنی در عروسیهای پر سر و صدا عادت داشت، آنها گفتند که یک پذیرایی خاص یک “دوست” بود.
آنها نوشتند: «من و سایر کارکنان ضیافت عاشق تماشای این چیزها بودیم، بنابراین معمولاً زمانی که اتفاق عجیبی در حال رخ دادن بود، خیلی سریع متوجه می شدیم.
ما برای اولین بار وقتی یکی از ساقدوش ها روی میز سر میز داماد برای مدت طولانی نشسته بود متوجه چیزی شدیم.
Redditor توضیح داد که وضعیت به سرعت پیشرفت کرد تا جایی که کارکنان منتظر نتیجهگیری کردند.
در حالی که سخنرانی ها به پایان می رسید، مشخص شد که ساقدوش عروس، در واقع، خدمتکار افتخار است.
آنها گفتند: “کل سخنرانی 10 دقیقه ای او درباره داماد است که از کودکی BFF او بوده و “ارتباط ویژه” آنها که نمی توان آن را قطع کرد.”
“هیچ ذکری از عروس. فوق العاده ترسیده اما همه چیز ادامه دارد.”
پس از “تعامل سخت در تمام شب”، متصدی بار شاهد حضور عروس و داماد با هم برای اولین رقص آنها بود.
همه چیز به سرعت رو به پایین رفت، زمانی که خدمتکار به خاطر “رقص پول”، زمین رقص را قطع کرد.
آنها میگویند: «وزارت بهداشت عملاً زنان دیگر را کنار میزند تا با داماد برقصند و مستقیم شروع به ساییدن پاهای او به بالا و پایین میکند قبل از اینکه هر دو دست او را جلوی شلوارش در جلوی کل عروسی پایین بیاورد».
در کمال وحشت منتظران، عروس به نظر “کاملاً بی توجه” به این موقعیت می رسید.
وقتی عصر به پایان رسید، آنها به سرعت متوجه شدند که داماد برای نان تست خروج غایب است.
آنها گفتند: “ساقدوش ها شروع به پرسیدن از کارکنان می کنند که آیا ما داماد را جایی دیده ایم.”
هنوز هم من را بیمار می کند و تقریباً 10 سال پیش بود.
710 زامبی تکشاخ
“یکی از پسرهای زنگ ما می گوید فکر می کند او را دیده است که به طبقه بالا رفته است.”
یکی از مدیران هتل به سمت سوئیت رفت تا داماد را بررسی کند، اما خیلی بیشتر از چیزی که چانه زده بودند را دید.
“خب پس از کمی در زدن، حدس بزنید که چه کسی در را در بهم ریختگی باز می کند؟” مسخره کردند
“بله، درست حدس زدید! خدمتکار. داماد یک لحظه بعد پشت سر او ظاهر می شود و رئیس من با سختی می گوید که عروسش به دنبال او است و او در طبقه پایین نیاز است.”
Redditor فاش کرد که دو بیست دقیقه طول کشید تا به عروسی برگردیم.
“من تو را **نمی دانم. این 2 نفر با هم با جسارت مانند برنج و دست در دست به داخل اتاق برگشتند، مثل اینکه برای داماد و خدمتکار کاملاً عادی است که در طول عروسی برای یک ساعت به تنهایی در سوئیت ماه عسل ناپدید شوند.” آنها گفتند.
“هنوز من را بیمار می کند و تقریباً 10 سال پیش بود.
در مورد خورشید ایرلندی بیشتر بخوانید
“احتیاط من برای جلوگیری از چنین موقعیتی این است که کسی را که وسواس/عاشق همسر آینده شما است برای شرکت در جشن عروسی دعوت نکنید.
“یا فقط با کیسه زباله ای ازدواج نکن که درست جلوی مادربزرگش بهت خیانت کنه.”